جدول جو
جدول جو

معنی قلعه استا - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه استا
(اِ)
قلعه یا حصار قلعه استا، قلعه ایست از ولایت رستمدار که بحصانت تمام اشتهار دارد. (جهانگیری) (شعوری). و رجوع به حبیب السیر جزو4 از ج 3 ص 335 و 344 و 345 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ اَ)
دهی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 42 هزارگزی خاور شوسۀ رام هرمز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری و مالاریایی است. سکنۀ آن 500 تن است. آب آن از رود خانه الله تأمین میشود. و محصول آن غلات، برنج، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی آنان بافتن قالیچه و جاجیم است. و راه مالرو و دبستان دارد و ساکنین از طایفۀ بهمئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ اِ تَ)
قصر بنی کلیب، دهی است در صعید مصر در مشرق نیل نزدیک فاو. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
ده کوچکی است از بخش کرج شهرستان تهران سکنۀ آن 20 تن است. کار خانه نیم تمام ذوب آهن بین کرج و این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رَ سَیْ یِ)
دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری دورود و 7هزارگزی جنوب راه آهن اهواز. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و کوهستانی سردسیری است. سکنۀ آن 130 تن است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
نام قلعه ای است مشهور. (برهان) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج). قلعه ای است به حدود افغانستان. رجوع به جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب صص 369- 368 و بعد شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سُ)
از دههای کوهسار است در مازندران. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 172)
لغت نامه دهخدا